جدول جو
جدول جو

معنی رمل انداختن - جستجوی لغت در جدول جو

رمل انداختن
(تُ گِ رِ تَ)
رمل کشیدن. فال برآوردن از رمل. رجوع به رمل و رمّال و رمل کشیدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راه انداختن
تصویر راه انداختن
اسباب سفر کسی را فراهم ساختن و او را روانه کردن
وسیلۀ نقلیه یا ماشینی را آماده ساختن و به حرکت درآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رای انداختن
تصویر رای انداختن
اظهار عقیده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علم انداختن
تصویر علم انداختن
عاجز شدن و رو گرداندن سپر انداختن، غافل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه انداختن
تصویر راه انداختن
مرور کردن، گذشتن، عبورکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخت انداختن
تصویر رخت انداختن
((~. اَ تَ))
اقامت کردن، فرود آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزل انداختن
تصویر نزل انداختن
((~. اَ تَ))
سفره گستردن برای مهمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
Bomb
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
Streak
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
bombarder
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
bom gooien
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
bombardear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
धारियां डालना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
ทิ้งระเบิด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
menjatuhkan bom
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
बम फेंकना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
bombardare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
bombardear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
留下痕迹
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
kreskować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
rzucać bombą
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
залишати смуги
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
скидати бомби
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
streifen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
bombardieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
оставлять полосы
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
сбрасывать бомбы
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بمب انداختن
تصویر بمب انداختن
להפציץ
دیکشنری فارسی به عبری